بی شک این فرضیه برجاست که برمیگردی
نه خیال است نه رویاست که برمیگردی
دلخوری، غم زدهای با همه اینها قلبت
آنقدر ساده و تنهاست که برمیگردی
قدر چشمان پر از اشک مرا میدانی
شب باران زده زیباست که برمیگردی
میروی با دل ناراضی و زانویی سست
از قدمهای تو پیداست که برمیگردی
هر کسی بود تن جاده دلش را میبُرد
فرق تو با همه اینجاست که برمیگردی
(بیت آخر نیاز به ویرایش داشت و کمی تغییر کرد)